****************************************************
می شد از بودن تو         
عالمی ترانه و  ساخت
کهنه ها رو تازه کرد                                                                     
از تو یک بهونه ساخت
با تو می شد که صدام
همه جا روپر کنه
تا قیامت اسم ما
قصه ها رو پر کنه
تو رو خیلی دیر شناختم
وقتی که تموم شدم

              ****
نه یه دست رفیق دستام
نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دردام
خیلی خیلی کم بودی
توی شهر بی کسی هام
تو رو از دور می دیدم
شهر بی عابر و خالی
شهر تنهایی من بود
لحظه شناختن تو
لحظه تموم شدن بود 

***************************************************